راز اسم اعظم
راز اسم اعظم
![راز اسم اعظم](http://img.tebyan.net/big/1388/10/41823624625310343234187599321716312612166.jpg)
![راز اسم اعظم](http://img.tebyan.net/big/1388/10/41823624625310343234187599321716312612166.jpg)
ابن طاووس در زهد و عبادت تقوا و ریاضت مقام بلندی داشت چنان که شیعه و سنی بالااتفاق در شرح احوال او نوشته اند که وی(ازهد اورع) اهل زمان و(اتقی و اعبد) روزکار خود بوده است و در کلمات بزرگان به(قدوة العارفین)و(مصباح المجتهدین) موصوف است.
یکی از علمای اهل معنا می فرمود: سید بن طاووس در مقامات معنوی و کمالات روحی به مرتبه ای میرسد که بعضی از اغمال و ادعیه را خود بدون واسطه از حضرت بقیة الله(عج) اخذ می کرد و نقل می کند و برای تایید این مطلب شواهدی را ذکر می کند
گویند انسان ها در زندگی 2 دسته اند:
1- یک دسته از آنان بدون هدف و برنامه منظم زدگی می کنند، هر جه پیش آمد و زندگی به هر جا پایان یافت، یافته است که متاسفانه این دسته اکثریت قطعی جامعه را تشکیل می دهند.
2- دسته دیگر آنها که در زندگی هدف دارند و در پی آن از روی برنامه با مطالعه دقیق تا پایان عمر پیش می روند و آنی از آن هدف غفلت نمی ورزند و از راه مستقیم و چهارچوب برنامه خود منحرف نمی شوند.
مرحوم رضی الدین سید بن طاووس نمونه آشکاری از این گروه بود. او در زندگی اسوه تقوا، نمونه فضیلت و کوه وقار بود و اخلاق و رفتار و شیوه زندگی اش هر انسان بیدار را به شیوه زندگی و اخلاق کریمه اولیای الهی متوجه می ساخت.
شخصیت این مرد بزرگ چنان وسیع و گسترده است که انسان در ترسیم بزرگواریهایش خود را عاجز و ناتوان میبیند. از کثرت ورع و تقوا از فتوی در احکام و قبول قضاوت اکیدا امنتناع می ورزید.
سید نعمت الله جزائری نوشته است که سید رضی الدین علی سید بن طاووس گفته که: خلیفه خواست مرا قاضی کند پس من به ایشان گفتم که دعوائی واقع میان عقل و هوای من و از من محاکمه خواستند چون در نزد من حاضر شدند عقل من گفت: می خواهم تو را به راه بهشت و لذت های آن ببرم و هوای من گفت: که آخرت نسیه است و من می خواهم که تو را به لذائذ دنیا برسانم، حکم عادلانه را از من خواستند، پس روزی به نفع عقل حکم کردم و روزی به نفع هوای نفس، آنان پیوسته سر نزاع دارند و من مدت 50 سال است که منازعه آنان را تمام نکرده ام پس کی که نتوانسته یک قضیه را تمام کند پس چگونه می تواند منازعات دیگران را حل و فصل کندپس شما کسی را برای قضا اختیارکنید که عقل و نفس او متفق باشد و از مهمات خود فارغ باشد.
علامه حلی میگوید: رضی الدین علی مستجاب الدوعة بود و کرامات بسیتر از آن بزرگوار به ظهور پیوست.
در کتاب(عمدة المطالب) نوشته است که آن جناب بر اسم اعظم واقف گشت و بر آن گنج سعادت نظر یافت و به هنگام دعا و درخواست حوائج خدا را با آن نام بزرگ می خواند و از برکات آن دعایش مستجاب می شد.
او را دو پسر بود، پیوسته به ایشان می گفت که: چندین بار از خدا مسئلت نمودم که آن اسم را به شما بیاموزم ولی از خداوند حکیم اجازه آن کارنیافتم ولی آن اسم در کتاب های من مسطور است و مانند لالی تابنده در خزانه کتب من پراکنده است شما را به مطالعه ان کتب وصیت می کنم شاید خود بر آن اسم پی ببرید.
مولف ریحانة الادب می نویسد:
کرامات باهره بسیاری بدو منسوب میشد که علامه حلی بسیاری از آنان را به واسطه دیگر روایت کرده است و بسیار ستوده و بعضی از آنها را در مستدرک الوسائل نقل کرده است موافق نقل مفید در کتاب عمدة الطالب مستجاب الدعوة و واقف بر اسم اعظم دانسته و از بعضی از تالیفات خودش استهظار شده که باب فیض ملاقات حضرت ولی عصر(عج) به روی وی مفتوح بود، درد دل خود را از داروخانه آن طبیب نفوس بشری مداوا و نهال وجود خود را از آن فیوضات ربانی مشروب می نمود.
گویند آن مرحوم در کتاب(مهج الدعوات) آورده که در شب چهارشنبه 23 ذیقعده الحرام از سال 638 ه.ق در(سرّ من رای) بودم به هنگام سح در سرداب مقدس می شنیدم که آن جناب در حق شیعیان خود بدین صورت دعا می فرمود:
( الهی بحق من ناجاکَ و بحق مَن دعاکَ فی البر و البحر تفضل علی الفقراءِ المومنینَ و المومناتِ بِالغنی و الثروت علی مرضَی المومنینَ و المومناتِ بالشفاءِ و الصحة و علی احیاءِ المُومنینَ و المومناتِ باللطف و الکرامة و علی المواتِ المُومنینَ و المومناتِ بالمغفرة و الرحمة و علی غرَباءِ المُومنینَ و المومناتِ بالرَّدِّ الی اوطانهم سالمین الخ )
و تمام آن کلمات طیبه در خاطرم جای گرفت ولی اینک به یاد ندارم که آیا دز ذیل فقره «و علی احیا المومنین» فرمودند: (و ابقهم فی عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا) یا ذیل فقره(و علی اموات المومنین) فرمودند(و ابقهم فی عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا) با اینکه ابن طاووس به طور مکرر توفیق شرفیابی حضور ولی عصر(عج) را پیدا کرده بود ولی هرگز به این امر تظاهر نمی کرد و به عنوان یک راز در کتمان آن میکوشید.
هرکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند
مقامات معنوی
سید بن طاووس آنچنان حقوق حضرت(عج) را رعایت کرد تا اینکه به ملقام والائی رسید چون رعایت حق آن جناب مایه تقرب جستن نزد خدواند است سبک شمردن آن مایه دوری از خداوند و مبغوض نزد او می باشد و همچنین تمام حقوق پروردگار برای امام نیز هست چنانکه فرمودند: (هر حقی که برای خدای تعالی هست برای ما نیز می باشد)
هر چه معرفت و محبت نسبت به آن حضرت بیشتر شود رعایت حقوق آن حضرت نیز بیشتر می شود چنانکه سید بن طاووس عمل کرد و به مقامی رسید که آن حضرت در ملاقات اسماعیل هرقلی او را فرزند خود می خوانند و می فرمایند:
به فرزندم(رضی) بگو که نامه ای به علی بن عوض در باره تو بنویسد و من به او سفارش می کنم که هر چه بخواهی به تو بدهد.
یکی از علمای اهل معنا می فرمود: سید بن طاووس در مقامات معنوی و کمالات روحی به مرتبه ای میرسد که بعضی از اغمال و ادعیه را خود بدون واسطه از حضرت بقیة الله(عج) اخذ می کرد و نقل می کند و برای تایید این مطلب شواهدی را ذکر می کند:
از جمله دعایی که در سرداب از آن حضرت شنیده بود.
سید بن طاووس در بعضی از کتاب های خود پرده از حقایق بر میدارد و گوشه ای از مقامات خود را ظاهر ساختند و آن را این چنین بیان می کند: از نعمتهایی که خداوند امر به اظها و تعظیم آن فرموده است این است که معرفت خود را به طوری به من اعلام فرموده است که احتمال خطر و اشتباه و انحراف در آن راهی ندارد و هر کسی من را به چشم عیان و نور ایمان مشاهده نماید لسان حال مرا موافق و شاهد گفتارم خواهد دید و به دیدن من بی نیاز می شود از هر دلیل و برهانی.
کلمات کلیدی :